بهار مووی

در آینده نزدیک، جرایم به وسیله یک نیروی پلیس مکانیزه ظالم کنترل می‌شوند. چپی، یک پلیس رباتیک، بعد از ربوده شدن و برنامه ریزی مجدد به نخستین رباتی تبدیل می‌شود که توانایی اندیشیدن و احساس کردن را دارد.

«گاى» (گرینجر)، قهرمان تنیس، در قطار با مردى به نام «برونو» (واكر) آشنا مى ‏شود كه پیشنهاد عجیبى به او مى‏ دهد : «برونو» همسر «گاى» را بكشد و «گاى» هم در عوض پدر «برونو» را بكشد.

مارک با علم بر اینکه مارنی یک دزد قهار است و از مشکلات حاد روانی رنج می برد, با او ازدواج می کند و سعی می کند به او کمک کند تا با آنها مبارزه کند.

وکیلی جوان به نام «آرتور کرکلند» (پاچینو)، در کارش دچار دردسرهای بسیاری می شود؛ به خصوص وقتی که تصمیم می گیرد دفاع از «قاضی فلمینگ» (فورسایت) را - به اتهام هتک حرمت - بر عهده گیرد...

دو مهاجر بدون مدرک کار حفر چاله ی را در بیابان بر عهده می گیرند، اما وقتی با کارفرمایان روانی روبرو می شوند..

یک تیرانداز استثنایی به نام ریو، وقتی همکارش ماکیمورا هیدیوکی کشته می‌شود با خواهر او، کائوری، متحد شده تا حقیقت مرگ وی را آشکار کند و...

کلیف، که در حال حاضر به عنوان یک فروشنده سیار لوازم پزشکی کار می‌کند، در موقعیتی بسیار ناخوشایند قرار دارد. او تحت بار بسیاری از بدهی‌های مالی فشار دارد و اتهامات به او که مدت‌ها پیش از دزدی از یک شرکت دیگر و مرگ همکارش متهم شده است.

داستان زندگی تبهکار معروف بوستون «ویتی بولجر» که یکی از بدنام ترین تبهکاران آمریکایی در بوستون جنوبی است.

مدیر یک باشگاه بنام لو عاشق یک بدنساز بنام جکی می شود که در حال عبور از شهر در مسیر مسابقه ای در لاس وگاس است

«فرانک لوکاس» (واشینگتن) راننده و محافظ یکی از رؤسای تشکیلات تبهکاری است که پس از مرگ رئیسش خیلی زود موقعیت خود را به عنوان وارد کننده ی درجه ی یک مواد مخدر در هارلم نیویورک تثبیت می کند. «ریچی رابرتس» (کرو) نیز پلیس درستکاری است که رهبری گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و می کوشد تا جلوی فعالیت های تشکیلات «لوکاس» را بگیرد...