«جرجز» و «آنه» در هشتاد سالگی با هم زندگی می کنند. هردوی آن ها معلم موسیقی بازنشسته هستند. دخترشان هم که موسیقی ساز است، به همراه خانواده اش در خارج از کشور زندگی می کند. روزی آنه دچار یک حمله قلبی می شود و ...
«مایک سالیوان» برای یکی از سران مافیای امریکا بنام «جان رونی» آدم می کشد. سالیوان رونی را بعنوان یک پدر نمونه، الگوی خود قرار داده است. با این حال وقتی که پسرش او را در حال انجام قتل می بیند، مایک سالیوان تلاش می کند تا جان پسرش را نجات دهد و از سوی دیگر از کسانی که او را به مسیر اشتباه کشاندهاند انتقام بگیرد.
سفر در زمان، تصاویر ثابت، گذشته، حال، آینده و عواقب جنگ جهانی سوم. داستان یک مرد،ِ یک برده که در زمان به گذشته و آینده فرستاده می شود تا راه حلی برای سرنوشت جنگ پیدا کند...
نیکلاس انجل، از پلیسهای برتر لندن است که بدلیل توطئه همکارانش به شهر کوچکی منتقل می شود. در ابتدا همه چیز آرام است اما پس از رخ دادن یک قتل او به همه چیز مشکوک می شود و به کمک همکار چاقش دنی بارتمن، به دنبال کشف راز ماجراست.
فردی به نام «لووِل برگمن» تهیهکنندهی برنامهی خبری جنجال برانگیزی به نام «60 دقیقه» است. او که همیشه به دنبال سوژههای داغ و دردسرساز است، به پروندهی مشکوکی دربارهی شرکتهای تولید سیگار برمیخورد و در تلاش است از کارمند اخراج شدهای به نام «جفری»، اطلاعات لازم را به دست آورد.
«ایوان تربورن» در شهری کوچک به همراه مادرش زندگی می کند. او از اختلالات حافظه رنج می برد و گاهی اوقات بطور ناگهانی خودش را در جایی دیگر می یابد، در حالی که نمی داند چطور از آنجا سر در آورده است. هرچه سنش بالاتر می رود، از این اختلالات کاسته میشود، بطوری که بنظر می رسد کم کم سلامتیاش را بدست آورده.
«اوا» (اولمان) که با همسرش «ویکتور» (بیورک) در خانه ی دورافتاده ای یک کشیش در نروژ زندگی می کند و به تازگی پسر چهارساله اش را از دست داده، وقتی در می یابد مادرش «شارلوت» (برگمن) پیانیست نامدار،عزادار محبوبش است، او را برای مدتی نزد خود دعوت می کند...
وقتی جسد پیشخدمتی به نام «ترزا» (گیدلی) در ایالت واشینگتن پیدا می شود و FBI، مأمور ویژه اش، «چستر دزموند» (آیزاک) و همکار جوانش، «سام استنلی» (ساترلند) را برای تحقیق به آن جا می فرستد.
یک شبه نظامی بازنشسته ایرلندی شاهد تیراندازی مرگبار به همسر باردارش توسط یک افسر SAS است. پس از اینکه SAS را فریب می دهد، اکنون مجروح شده و گمان میرود که مرده باشد، فرار میکند و انتقام خود را به خیابانهای تاریک و پارانوئیدی لندن دهه 1970 میگیرد.