بهار مووی

«توم» (لوباشنکو)، جوان نوزده ساله، دل باخته ی «ماگدالنا» (شاپو لوفسکا)، همسایه ی سی ساله ی آپارتمان ساختمان روبه روی خانه اش می شود. او هر شب با تلسکوپ، آپارتمان «ماگدالنا» را دید می زند و بعضی اوقات به «ماگدالنا» تلفن می کند ولی حرف نمی زند...

جاگنا زن جوانیست که مصمم است زندگی خود را در یک روستای لهستانی اواخر قرن نوزدهم بسازد.

یک بازیگر زن در حال عادت کردن به اخلاق و ویژگی های نقشی است که در فیلمی بر عهده گرفته. بعد از مدتی جهان او تبدیل به کابوسی عجیب و غریب می گردد.

یک افسر نازی عاشق زن فرمانده اردوگاه کار اجباری آشویتس می شود.

داستان یک مدرسه که یکی از دانش‌آموزان مظنون به دزدی می‌شود و برای همین معلمی به‌نام کارلا نواک تصمیم می‌گیرد که ته توی این ماجرا را در بیاورد. او بین آرمان‌هایش و قوانین سیستم آموزشی می‌ماند و حالا باید با عواقب اعمال‌اش روبه‌رو شود.

با ظهور اولین جهش یافته ی دنیا که "آخرالزمان" نام دارد، مردان ایکس باید با هم متحد شوند تا از نقشه ای که او برای انقراض نسل بشریت کشیده، جلوگیری کنند.

فیلم در یک روستا قبل از جنگ جهانی اول در آلمان روایت میشود. یک سری اتفاقات عجیب باعث وحشت روستاییان شده است. نه پلیس و نه روستاییان هیچکدام نمیدانند که چه کسی مسبب این اتفاقات است…

رابطه لورا و ماسیمو در تعادل است، چراکه آنها سعی می کنند بر مسائل اعتماد و حسادت غلبه کنند.

بر اساس یک داستان واقعی، زندانیان یک کمپ کار اجباری در اتحاد جماهیر شوروی دست به فرار می زنند و یک سفر خیانت آمیز را آغاز می کنند. آنها هزاران مایل از خاک دشمن را پیاده طی می کنند و ...

ماسیمو یکی از اعضای خانواده ی مافیای سیسیل است. لارا هم مدیر فروش است. ماسیمو در یکی از سفر های لارا به سیسیل او را گروگان گرفته و به او سیصد و شصت و پنج روز فرصت می دهد که عاشقش شود.